نویسنده: صادق محمدی سردشتی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آموزش و پرورش به مفهومی که امروز میشناسیم؛ در پاسخ به نیازهای جوامع جدید پدید آمد. در جوامع گذشته آموزش و پرورش امری جدا از زندگی نبود اغلب مردم نه در مدرسه بلکه طی مراحل زندگی اجتماعی خود، آموزش میدیدند و پرورش پیدا میکردند. تحولات اجتماعی و علمی در قرون اخیر، به ویژه پدیده تاریخی انقلاب صنعتی، دگرگونیهای همهجانبهای در شرایط زندگی جوامع بشری بوجود آوردند. از جمله فکر ایجاد و گسترش نهاده ویژهای برای آموزش همگانی، پرورشهای حرفهای و اجتماعی کردن افراد.
یکی دیگر از شرایطی که آموزش و پرورش رسمی و توسعهی مدارس عمومی را تقویت کرد، استقلال ملتهای اروپایی در قرون نوزدهم بود. با استقلال آنها ضرورت پرورش سیاسی و ایجاد هویت ملی در افراد جامعه مورد توجه قرار گرفت. اهمیت مدارس عمومی بعنوان القا کنندهی آرمانها و ارزشهای مشترک فرهنگی و ملی روز به روز بالا رفت. شواهد فراوانی در گذشته و حال این تصمیم را موجه میسازد که یکی از علایق اولیهی ملتها پس از کسب استقلال، آموزش و پرورش عمومی است.
با تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، نیاز به باسواد کردن مردم تشدید شد، وتا اواخر قرن نوزدهم در بعضی از کشورها قوانین آموزش اجباری در حد ابتدایی به تصویب رسید. الگوهای نظام آموزش دولتی و غیر دولتی به مرور شکل گرفتند و با به استقلال رسیدن کشورهای غیر اروپایی در قرن حاضر، نظامهای آموزشی و مدارس عمومی تحت کنترل دولت، در این کشورها نیز بوجود آمد. بطور کلی فراگرد پیچیدهشدن نظام آموزش و پرورش را در مراحل زیر میتوان بیان کرد.
الف) در قدیمیترین مرحله، جامعه فاقد هر گونه نظام آموزش رسمی بود. پرورش کودکان عمدتاً در خانواده به وسیلهی والدین یا مستقیماً در جامعه از طریق شاگردی پیش استادکاران مشاغل فنی و حرفهای صورت میگرفت، به عبارت دیگر کودکان پس از تربیت خانوادگی وارد جامعه میشدند و فراخور استعداد خود و شان و منزلت اجتماعی و اقتصادی خانوادهی خود حرفهها و مشاغلی را پیشهی زندگی خود میساختند.
ب) در مرحلهی دوم، نظام آموزشی ساده و کوچک، به صورت مدرسه بوجود آمد.در این مرحله فقط تعداد محدودی از افراد جامعه، معمولاً از طبقات حرفه میتوانستند از آموزش مدرسهای برخوردار شوند و اکثریت افراد بدون آموزش رسمی از خانواده وارد جامعه شده و مشاغل?
نظرات